Friday, February 2, 2007


تنها در پي چه مي گردي؟ در اين بيابان بي آب و علف، در اين صحراي محشر ، تو به چه اميدي اينگونه قد برافراشته اي و ايستاده اي ؟تو كه هستي كه اينگونه قامتت راست مانده و سرت آسمان پر ستاره را نظاره گر است؟ حتماً تو از عشق بي بهره اي ! حتماً با شبهاي انتظار ،با شبهاي التهاب ، با شبهاي بي قراري بيگانه اي؟
دير زماني ست مردم اين شهر در خاموشي و انتظار به سر مي برند ودر حسرت يك ديدار سالهاست كه چشم انتظارند…


تو با همه آنها بيگانه اي . تو با تمام خلوت هاي شبانه غريبه اي . تو از سرزمين ديگري . سرزميني كه در آن هيچ چشمي تا به صبح به انتظار محبوبش ننشسته است . تو از سرزمين انسانهايي هستي كه هيچ وقت نگاه پر از التماس عاشق را ملتمسانه نديده است . خسته ام . ديگر از اينهمه انتظار و اينهمه خودفريبي به تنگ آمده ام . مي خواهم درونم را فرياد كنم ولي آيا گوشي شنوا خواهم يافت ؟


آيا حنجره ام توان فرياد كردن دارد؟ آيا بغض سنگين چند ساله ام به من امان باريدن خواهد داد؟ كاش مي شد و كاش مي توانستم در اين دل شب فرياد كنم همه آنچه را كه در دل پنهان دارم …


كاش …………

Saturday, January 27, 2007



لاله و یاس و صنوبر داغ دارزینب است
نینوا در نینوا چشم انتظار زینب است
***
ای دریغا منع کردند اب از دخت رسول
تا قیامت اب هم خود شرمسار زینب است
***
کاروان مهدویت را اسارت می برند
کوفه کوفه دجله دجله در غبار زینب است
***
گرچه زینب غمگسار کربلا بوده ولی
کربلا در کربلا خود غمگسار زینب است
***
گرچه دارند انبیا هر یک نشان از کربلا
نوح و عیسی ومحمد داغ دار زینب است
***
این گلستانی که نامش را تشیع می نهند
لاله زار سبز آن از چشمه سارزینب است
***
کربلاکه سرزمین عزت و دلدادگی ست
هر کجایش پا گذاری یادگار زینب است
***
راز پابرجایی اسلام و دین دانی که چیست
بی گمان این راز از بهار زینب است
***
در قیامت شافعش باشد علی مرتضی
هرکه چون یلدای محزون بی قرار زینب است

Wednesday, January 24, 2007



اي خداي ذوالجناح ! وقتي كه اسبي در آستان حسين به معرفتي چنان دست مي يابد ، روا نيست سالكان كوي او
محروم از معرفت بمانند ما را تا كمترين پايه معرفت حسين تعالي ببخش


كاش تنها يك نفر هم در اين دنيا مرا ياري كند


هل من ناصر ینصرنی؟

Thursday, January 4, 2007



چشم مستی که مرا شب, همه شب می نگریست

صبح دیدم که به اندازه یک ابر گریست


کاش از روز ازل دوست نمی داشتمت

زیر لب زمزمه میکردو مرا می نگریست


پا به پا کردم و در دل هوس ماندن بود

که تو گفتی سر درد سرم نیست مایست


آتش خشم پر از قهر تو میگفت : برو

جذبه چشم پراز مهر تو میگفت: بایست


کاش ای کاش که بی واهمه میدانستم

راز این چشم به خون خفته بیدار تو چیست


گل من بر تو چه رفته است که برروی لبت

دیگر آن خنده جادویی بی شائبه نیست


عاشقت هستم اگر چه هدفی بیهوده است

دوستت دارم اگر چه سخنی تکراری است

Thursday, December 28, 2006



نگاه کن
همين گوشه ...
اين گوشه رو ميگم ، کجا رو نگاه ميکنی ؟
همين گوشه از دلم که نشسته ای
تاريک شده ... ،
همين گوشه از دلم به اندازه ی ، به اندازه ی ، ... ، به اندازه چی بگم اخه ؟
اهان ، به اندازه ی تمام وجودت
به خاطر نبودنت ،
تنگ شده ...
دلم گرفته !!!

Thursday, December 21, 2006


EmShab aValin Shabe ZemeStaniSt va deraZ Tarin Shabe Sal


Shabe Shokhio ajil


Shabe Sorkhie anaro ,Shirinie hendaVane


Shabe garmie ataShe heSe dore ham jam Shodan


Shabe milade MEHR (mitra) ShABE YALDA .


MEHR ;


IZade foroogh


Negahbane peYman


PoShtibane jangaVaran Va raSt gooYano doroStkaran,dar in Shab Zade miShaVad Va aZ roZe ba'd bar toole modate rooZ roShanaee afZoode miShaVad MEHR haman fereShteYe mogharabiSt ke Dar rooZe daaVari dar naZde khodaVand neShaSte.
Age emShab Nane Sarma gerYe kone BAROON miad,Age gardaNbaNde almaSeSho pare kone TAGARG Va Age panbehaYe lahafeSho biron beriZe BARF miad.
ba omide daShtane Shabi khoSh.

Thursday, December 14, 2006


من خودم را گم کرده ام

میجویم

میپویم

میخوانم

اما نمی یابم

من خود را در جایی گم کرده ام

و یا شاید خود را گوشه ای جا گذاشته ام

وای خدای من !

چقدر خسته ام

از پوییدن و نیافتن

از گشتن و باز گم تر شدن

دیگر دستی نیست تا مرا پیدا کند

و من تنها ماندم

و اینگونه از خود میگریزم

از همان خودی که گمش کردم

تلاشی بیهوده

نا امیدانه تکیه میزنم بر ثانیه ها

چقدر از شمردن ثانیه ها بیزارم

نا امیدانه ثانیه ها را میگذرانم

شاید در گوشه ای بیابمش

تکیه گاه من کجاست ؟

همه می پرسند خانه دوست کجاست !

ولی من فریاد میکنم : خانه دوست را میدانم ،

بگوئید دوست کجاست ؟